شهادت ششمین نور سرمدی، حضرت امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد
اللهم صل و سلم علی ولیک جعفر بن محمد، عدد ما فی علمک و ما احصاه کتابک واجعلنا من اشیاعه وانصاره واتباعه
*******
امام صادق (ع) کسی که در حال انتظار فرج امام زمان (عج) بمیرد به منزله کسی است
که در راه خدا با شمشیرش جهاد کرده باشد بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه ۱۲۶

– این مرد کیست؟
– او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.
– آیا میل دارد از اندوختههاى علمى من بهرهمند گردد؟
– نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:
– طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:
– چرا؟
-چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
– چه چیز در اختیار دارى؟
– گرمى را با سردى معالجه مىکنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مىکنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مىبندم و نتیجه کار را به خداوند وامىگذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»
طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:
– مگر طب غیر از اینها است که گفتى؟!
-امام فرمود:
– گمان مىکنى من هم مثل تو ، اینها را از کتابهاى طبى آموختهام؟!
– حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
– نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموختهام. اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
– کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالمترم.
– پس لطفا به سوالهایم پاسخ گویید.
-بپرسید.
– چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟
-چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
– چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
-چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
– چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟
– چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
– چرا سوراخهاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
– چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟
– چرا دندانهاى جلو، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهاى انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟
– چرا کف دست و پا، مو ندارد؟
– چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟
– چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
– چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟
– چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟
– چرا کلیهها مانند لوبیا خلق شدهاند؟
– چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟
– چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟
اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوالها آگاهام.
طبیب که چارهاى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:
– پاسخها را بگویید تا بهرهمند گردم.
آنگاه امام به ترتیب به یکایک سوالهاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:
– به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکافهایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد. – خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشمها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند. – ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشمها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مىسازد.چشمها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه استعمال مىشود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود. – به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مىکند تا نور به طور اعتدال به چشمها برسد. – سوراخهاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرکهاى انباشته شده در مغز از این سوراخها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوا متصاعد مىگردد،
از آن، بالا رود.- لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن خوراکىها گردد. – دندانهاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.- دندانهاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندانهاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندانهاى آسیاب و دندانهاى پیشین،چون ستونى استوار باشند- کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.
– براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.
– به مو و ناخنهاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.
– قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.
– ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.
– کلیهها مانند لوبیا ساخته شدهاند، براى این که «منى» از کلیهها قطره قطره به سمت مثانه مىچکد. اگر کلیهها کروى و یا به شکل چهارگوش بودند،
قطرات منى که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمىشدند.
– این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلو حرکت مىکند. سنگینى بدن انسان رو به جلو است.
وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمىشود.
– این که کف پاها را گود و قوسىمانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند،
پا، چشم و اعصاب صدمه مىبینند.
طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش مىداد، با تعجب پرسید:
– اینها را از کجا مىدانى؟!
– از پدرانم فراگرفتهام؛ پدرانم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آموختهاند؛ رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.
طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:
– تصدیق مىکنم و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب، عالمتر از تو ندیدهام.(۱)
————————پی نوشت—————————
۱- طب الصادق، تحقیق علامه عسکرى، ص ۲۱، به نقل از بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۷۸/ مناظرات علمى بین شیعه و سنى، ص ۹۸،
به نقل از طبالصادق، محمدعلى خلیلى، ص ۶۴.
نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)راجع به علل بعضی ازبیماریها
گفتیم که جامعه دانشمندان این نظریه را در عداد خرافات بشمار می آوردند تا این که تحقیقات علمی جدید ثابت کرد که این نظریه ، حقیقت دارد و بعضی از انوار ، اگر از بیمار بسوی سالم برود و او را بیمار می کند و اولین مرتبه در اتحاد جماهیر شوروی به این واقعیت پی بردند . در شهر نوو-وو-وسیبیرسک واقع در شوروی که یکی از مراکز بزرگ تحقیقات پزشکی و شیمیائی و زیست شناسی شوروی می باشد بطور علمی و غیر قابل تردید ثابت شد که اولاُ از سلولهای بیمار ، اشعه ساطع میشود و ثانیاً نوعی از اشعه که از سلولهای بیمار ساطع میشود هر گاه بر سلول های سالم بتابد آنها را بیمار خواهد کرد. بدون اینکه کوچکترین تماس بین سلول های بیمار و سلولهای سالم وجود داشته باشد و بی آنکه از سلوهای بیمار میکروب یا ویروس به سلولهای سالم سرایت نمایند. طرز عمل دانشمندانی که در (نوو-وو-سیبیریسک )مشغول تحقیق بودند این شکل بود:
آنها دو دسته از سلولهای یک شکل ، از یک موجود زنده را (فی المثل سلولهای قلب یاکلیه یایکی ازماهیچه های بدن را) انتخاب می کردند و آنها را از هم جدا می نمودند و می دیدند که از آن سلولها ، چند نوع (فوتون) ساطع میشود و گفتیم که یک ذره از نور را به اسم فوتون می خوانند و امروز توانائی علم برای مشاهده و تحقیق در اشعه آن قدر زیاد شده که میتواند حتی یک فوتون را مورد تحقیق قرار بدهد. دانشمندان سلول های دسته دوم را که سالم بودند در دو محفظه قرار دادند جاندار را انتخاب نمودند و در دو قسمت جداگانه قرار دادند یکدسته از آنها را بیمار نمودند تا اینکه مشاهده کنند که آیا در حال بیماری هم از سلولها اشعه ساطع میشود یا نه ؟ و مشاهده کردند۰ که در حال بیماری نیز از سلولها فرتون ساطع میشود. دانشمندان سلولهای دسته دوم را که سالم بودند ، در دو محفظه قرار دادند که یک محفظه از کوارتز بود و محفظه دیگر از شیشه . کوارتز این خاصیت را دارد که هیچ نوع فوتون یعنی هیچ نوع اشعه از آن عبور نمیکند غیر از اشعه ماورای بنفش . شیشه معمولی این خاصیت را دارد که هر نوع فوتون یعنی هر نوع اشعه از آن عبور می کند غیر از اشعه ماورای بنفش . بعد از مدت چندین ساعت که سلول های سالم ، در دو محفظه کوارتزی و شیشه ای در معرض اشعه سلولهای بیمار قرار گرفتند ، مشاهده شد که آن قسمت از سلولهای سالم که در محفظه کوارتزی بودند بیمار شدند. اما قسمتی از سلولهای سالم که در محفظه شیشه ای بودند بیمار نگردیدند کوارتز چون هیچ نوع اشعه، غیر از اشعه ماورای بنفش را عبور نمی داد سبب میشد که اشعه ماورای بنفش به سلولهای سالم برسد و در نتیجه آنها بیمار میشدند .اما شیشه همه نوع اشعه را عبور میداد غیر از اشعه ماورای بنفش را و چون آن اشعه به سلولهای سالم نمی تابید آنها سلامت خود را حفظ می کردند و بیمار نمی شدند .
باید دانست که تمام اشعه که بسلول های سالم می تابید از سلول های بیمار ساطع می شد اما سلولهای سالم که در محفظه شیشه ای بودند چون در معرض تابش اشعه ماورای بنفش (ساطع از سلولهای بیمار ) قرار نمی گرفتند ، لذا سالم می ماندند این آزمایش با بیماریهای گوناگون و سلولهای متشابه یا متفاوت در مدت بیست سال پنج هزار بار تکرار شد برای این که دانشمندان مرکز تحقیقاتی ( نوو -وو -سیبیرسک ) نمی خواستند که کوچکترین تردید در نتیجه آزمایش وجود داشته باشد .در هر پنج هزار آزمایش نتیجه کلی یکی بود و آن اینکه سلولهای بیمار انواع اشعه را ساطع میکنند از جمله اشعه ماورای بنفش را ، دیگر اینکه هر گاه سلولهای سالم در معرض اشعه ماورای بنفشی که از سلولهای بیمار ساطع میشود (نه اشعه ماورای بنفش دیگر) قرار بگیرند بیمار میشوند و دیگر این که بیماری آنها ، همان بیماری سلولهای مریض می باشد در تمام این آزمایش ها که مدت بیست سال طول کشید ، بین سلولهای سالم و سلولهای بیمار ، هیچ نوع مجاورت و رابطه وجود نداشت تا اینکه تصور شود که ویروس یا میکروب از یک دسته به دسته دیگر سرایت می کند و بر دانشمندان بعد از پنج هزار آزمایش محقق شد که عامل ایجاد بیماری ، در سلولهای سالم اشعه ماورای بنفش است که از سلولهای بیمار ساطع میشود و به آنها می تابد . اگر جلوی تابش اشعه ماورای بنفش را از طرف سلولهای بیمار بگیرند. سلولهای سالم بیمار نمی شوند و یکی از خواص آنتی بیوتیکها ( داروهای قاتل میکروب و ویروس ) این است که از شدت ساطع شدن اشعه ماورای بنفش بیمار میکاهد تا اینکه پخش آن اشعه از طرف آن سلولها بدرجه ای میرسد که دیگر زیان بخش نمی باشد .از آزمایش هائی که دانشمندان شوروی کدرند این نتیجه بدست می آید که هر یک از سلولهای بدن ما مانند یک فرستنده و گیرنده است که اشعه ساطع می کند و هم تحت تاثیر اشعه قرار می گیرد و آنها را ضیط می نماید و اگر اشعه ای که ضبط میکند از نوع ماورای بنفش باشد و از یک سلول بیمار ساطع شود سلول سالم که آن را دریافت می نماید بیمار خواهد شد . ما اگر سلولی که اشعه ماورای بنفش را ساطع می نماید بیمار نباشد آن اشعه سبب بیماری سلولهای سالم نمی شود .در آزمایش های متعدد که دانشمندان کردند این نکته هم بثبوت رسید که هر گاه یک دسته از سلولهای سالم ، بر اثر ( توکسین ) بیمار بشوند و اشعه ماورای بنفش ساطع کنند اشعه آنها ، سلولهای سالم را که هیچگونه تماس با آنها ندارد بیمار میکند .توکسین عبارت است از زهری که بعضی از موجوداتی که در بدن ما هستند تولید می کنند و عمل آنها از لحاظ بیمار کردن سلولهای بدن با عمل میکرب ها و ویروس ها تفاوت دارد . و یکی از چیزهائی که بخصوص بعد از نیمه عمر کمک به تولید توکسین در بدن می نماید خوردن اغذیه زیاد و مقوی است .
محتاج به تفصیل نیست که این واقعیت علمی که پنج هزار آزمایش در مدت بیست سال آن را به ثبوت رسانیده یک عرضه جدید در مقابل نیست شناسان و پزشکان ، برای معالجه بیماری ها می گشاید .
آنهم بدو ترتیب اول اینکه بعد از بروز بیماری در عده ای از سلولهای بدن ( فی المثل چون بیماری سرطان ) مانع از تابش اشعه ماورای بنفش از طرف سلولهای بیمار بسوی سلولهای سالم بشوند و در نتیجه مانع از توسعه بیماری گردند .
روش دوم پیشگیری می باشد یعنی نگذارند که سلولها بیمار گردند تا اینکه با ساطع کردن اشعه ماورای بنفش سلولهای سالم را بیمار کنند .
قاعده کلی این است که در هر دوره که یک روش جدید مداوا کشف میشود ، امیدواری زیاد بر محور آن روش تداوی بوجود می آید و تصور می کنند که تمام امراض را می توان با آن روش مداوا کرد .
اینک که علوم امروزی ثابت میکند که نظریه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مشعر بر این که بعضی از روشنائی ها ، سبب بروز بیماری می شود صحت دارد آیا می توان فرض کرد بیماری های ساری که ناگهان در یک نقطه بروز می نماید ناشی از نور می باشد ؟
چون نور ماورای بنفش بعد از اینکه از سلولهای بیمار ساطع گردید به اطراف پراکنده میشود و آیا بهمین علت است که گاهی در منطقه ای که حتی تصور نمی توان کرد در آنجا یک مرض ساری بوجود بیاید ناگهان، بکنفر مبتلا به بیماری وبا میشود .
محققین شوروی و آمریکا که راجع به سرایت بیماری از سلول بیمار به سلول سالم توسط نور ماورای بنفش تحقیق کرده اند هنوز نتوانسته اند بفهمند که نحوه سرایت بیماری چگونه است . آنها یقین دارند نور ماورای بنفش که از سلول بیمار به سلول سالم می تابد سبب بیماری سلول سالم میشود . ولی نمی دانند که چگونه تابش آن نور ، در سلول سالم تولید بیماری می نماید و تا این موضوع روشن نشود نمی توان قبول کرد که بروز یک بیماری ساری و ناگهانی ، در منطقه ای که تصور بروز آن نمی رود ناشی از تابش نور ماورای بنفش است. چون صحبت از سرایت بیماری توسط نور ماروای بنفش است و هنوز علم نمی داند که چگونه نور ماورای بنفش که از یک سلول بیمار به یک سلول سالم می تابد آن را بیمار میکند باید بگوئیم که هنوز علم از یک قسمت از نحوه عمل ویروس در سلول سالم که سبب بیماری آن سلول میشود بدون اطلاع است .علم میداند که ویروس در سلول جا می گیرد و با سرعت رو به ازدیاد می گذارد و داروئی که به بیمار داده میشود ، کمک به نابودی ویروس می کند ، معهذا در این قسمت هم چیزهائی بر علم پنهان است .چون علم هنوز نه سلول را بخوبی شناخته نه ویروس را و هنوز علم نمی داند که سلول های بدن چگونه پیر میشوند و اگر میدانست جلوی پیری را می گرفت
اگر ما میکروب را باندازه یک توپ فوتبال در نظر مجسم کنیم ویروس در قبال آن به اندازه یک ارزن است تا چه رسد به فوتون . ولی همین ذره کوچک که نسبت بیک ارزن، همچون ارزن است نسبت به یک توپ فوتبال ، شاید جرثومه ای از بیماری را با خود حمل می نماید و به سلول سالم می رساند و گرنه آن سلول بیمار نمی شود و اگر فوتون ، جرثومه ای از بیماری را حمل نکند ، خود همان جرثومه است .این را ما از روی قیاس می گوئیم چون عقل ما می گوید یک ذره از نور ، تا جرثومه ای از بیماری را حمل نکند یا خود آن جرثومه نباشد ، نمی تواند در یک سلول سالم بیماری تولید کند معهذا شاید بعد از این که علم بچگونگی تولید مرض از طرف فوتون پی برد شاید بفهمیم که علت تولید مرض بکلی غیر از آن است که ما فرض می کردیم .نظریه های بدیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در علوم مختلف از جمله فیزیک محدود به آنچه تا اینجا گفته شد نیست و او در علوم ، از جمله در فیزیک نظریه های برجسته دیگر هم دارد که علوم امروزی آنها را تایید می کند.یکی از نظریه های بدیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این است که هر چه موجودیت ذاتی دارد غیر از خداوند دارای ضد خود می باشد ، اما بین ضدین تصادم بوجود نمی آید و اگر تصادم بوجود بیابد ، بعید نیست جهان ویران شود .
نظریه حضرت امام جعفرصادق علیه السلام راجع به مولکولهای آب وتجزیه آنها
که هوا یک عنصر بسیط نیست بلکه از چند قسمت بوجود آمده و یک قسمت از آن سبب می شود که اشیاء بسوزد و هم بعضی از اشیاء را فاسد می نماید می خواهد بفهمد که چگونه وی باین موضوع پی برده بود .

بظاهر پی بردن بوجود هیدروژن و اکسیژن خالص مستلزم این است که آنرا بدست بیاورند و بدست آوردن هیدروژن خالص دشوارتر است از بدست آوردن اکسیژن خالص بود . چون اکسیژن بطور خالص در طبیعت ( درهوا ) هست اما هیدروژن بطور خالص در طبیعت نیست . بهمین جهت در ادوار اخیر تا روزی که آب را تجزیه نکردند نتوانستند هیدروژن خالص بدست بیاورند .انسان مبهوت می شود که چگونه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) بوجود گاز هیدروژن که خالص آن در طبیعت نیست . و رنگ و بو و طعم ندارد پی برد .حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش نمی توانسته اند جز در آب بوجود هیدروژن پی ببرند و بدون تجزیه کردن آب نمی توانسته اند آنرا بشناسند .تجزیه کردن آب هم مستلزم استفاده از جریان برق است زیرا بطور دیگر نمی توان آب را تجزیه نمود . و آیا یکی از آن دو توانسته بود از جریان برق برای تجزیه آب استفاده کند که این هم قابل قبول نیست و در اعصار جدید اولین کسی که موفق به جداکردن هیدروژن از آب گردید ( هانری – کاواندیش ) انگلیسی است که در سال ۱۸۱۰ میلای در سن هشتاد و یک سالگی زندگی را بدرود گفت .او سالها برای تجزیه آب کوشش کرد و بعد از اینکه هیدروژن را بدست آورد اسمش را ( هوای قابل اشتعال ) گذاشت و اولین مرتبه که هیدروژن را مشتعل کرد نزدیک بود که خود و خانه اش بسوزد .کاواندیش در روز ۲۷ ماه مه سال ۱۷۶۶ میلادی شعله ای را بظرفی که پر از گاز هیدروژن بود نزدیک کرد و آن ظرف یک مرتبه مشتعل و منفجر شد و آتش باطراف پاشید و دست ها و قدری از صورت دانشمند انگلیسی سوخت و اگر اهل خانه بر اثر فریاد کاواندیش نمی دویدند و حریقی را که بوجود آمده بود خاموش نمی کردند خانه و اثاث البیت مرد دانشمند می سوخت و دانشمند انگلیسی ، بدو علت اسم آن گاز را هوای قابل اشتعال گذاشت .
امام در لحظه مرگ وصایایی چندی مینماید که برخی در امر امامت، برخی در زمینه مسائل خانوادگی و بخشی در مورد عامه است. – به فرزندان خود فرمود: فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَ اَنتُم مُسلِموُن؛ بکوشید که جز مسلمان نمیرید .- به کسان و خویشان فرمود: اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاهِ؛ شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد .- به خانواده خود وصیت فرمود که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کنند.- دستور دادند برای خویشان و کسان هدیهای بفرستند، حتی هفتاد دینار برای حسن افطس از خویشان ایشان. حسن افطس همان کسی است که با خنجر به امام حمله کرده بود و میفرمود میخواهد آیه قرآن را در مورد صله رحم اجرا کند.
و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و … بود.درباره امام پس از خود، امام کاظم علیه السلام را برای چندمین بار منصوب کرد که ایشان در آن هنگام بر اساس سندی بیست سال داشتند. بخشی از سفارشهای ایشان درباره غسل و کفن و قبر خود بود که احکام اسلامی در این زمینه وجود دارد.- و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و … بود.لحظه آخر
امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دیدند، دستور دادند که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنارامام حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آنها نظر افکند و فرمود: «انّ شِفاعتنا لاتنال مستخفاٌ بالصلوه.» این وصیت امام، دلیل آن است که در آئین اسلام، نماز جایگاهی مهم دارد، طوری که امام در آخرین لحظههای زندگی از میان هزاران مسئله فقط نماز را سفارش میکند و این نیست جز برای این که امام صادق علیه السلام هادی امت و پاسدار دین است و نماز از این دیدگاه از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد.ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصلهای به مسافت دو هزار ساله به مشام میرسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمیکند و درنمییابد.به نظر من راز این که امام خویشاوندان نزدیکش را به نماز سفارش میکنند، آن است که مردم از آنان انتظار ارشاد و راهنمائی دارند، پس تبلیغ و توصیه این فریضه از زبان آنان مؤثرتر
است. نکته دوم آن که نزدیکان امام و منسویان عترت نپندارند که به علت قرابت و داشتن نسبت با پیامبر از شفاعت او و اوصیای گرامیاش بهرهمند خواهند بود، اگرچه در عمل به برخی از احکام سهل انگار باشند. امام صادق علیه السلام بدین وسیله خواستند بیان کنند که خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله اگر توأم با انجام فرائض و تکالیف دینی نباشد، سودی به آنان نخواهد داشت، بلکه این نسبت مسؤولیت ایشان را سنگینتر خواهد ساخت.امحمیده مادر امام موسی کاظم و همسر امام صادق علیهماالسلام از این حال امام در شگفت بوده که چگونه امام به هنگام وفات نیز از این فریضه بزرگ غفلت نداشته است و هرگاه این حال امام را به یاد میآورده میگریسته است.از کارهای عجیب امام در ساعت رحلتش آن که دستور دادند برای تمام خویشاوندان نزدیکش صله وتحفهای فرستاده شود و حتی برای حسن افطس مبلغ هفتاد دینار فرستاد.سالمه کنیز و خدمتکار آن حضرت پرسید: «چگونه به مردی که با دشنه و خنجر به شما حمله آورده و قصد قتل شما را داشته است، چنین مبلغی را عطا میفرمائید؟» امام در پاسخ فرمود: «میخواهی مشمول این آیه قرآن نباشم که فرمود: «وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمُرَاللهُ بِهِ یُوصَلَ وَ یَخَشونَ رَبَّهُم وَ یَخافُونَ سُوءِ الحِسابِ»؛ و آنان که فرمان خدا را در مورد صله رحم
و دلجوئی از خویشاوندان اجرا میکنند و از خدایشان میترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند. ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصلهای به مسافت دو هزار ساله به مشام میرسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمیکند و درنمییابد. این وصیت امام نیز بیانگر اهمیت صله رحم است و رفتار خود امام هم اینگونه بوده که با ارحامش پیوند داشته و حتی با آنان که با او بریده و به قصد کشتنش به طرف او حمله کرده بودند
به طریق نیکو رفتار کرد و مبلغی صله فرستاد، و به راستی که این، خلق و خوی انبیاء و اولیاء است. (۲)پینوشتها:
۱. به نقل از کتاب صفحاتی از زندگانی امام صادق علیه السلام.
۲. به نقل از کتاب احیاگر تشیع.
؛ بکوشید که جز مسلمان نمیرید
اول اینکه با یک تجزیه تلخ بر او معلوم شد که آن گاز مشتعل می شود دوم اینکه قدما تصور می کردند که آب هوای مایع است آنها میدیدند که وقتی آب حرارت می بیند تبخیر می شود و به فضا می رود و نیز میدیدند که آب بشکل باران از فضا می ریزد . و لذا فکر می کردند که آب چیزی نیست غیر از هوای مایع . این بود که کاواندیش هم اسم آن گاز را هوای قابل اشتعال نهاد .اسم هیدروژن به زبان عربی ( مولد الماء – بوجود آوردنده آب ) نامی است که از طرف ( لاووازیه ) دانشمند معروف فرانسوی که او را با گیوتین بقتل رسانیدند برای آن گاز انتخاب شد و تا وقتی ( لاووازیه ) آن اسم را وضع نکرد در کشورهای اروپا آن گاز را ( هوای قابل اشتعال ) می خواندند . گاز هیدروژن زمانی کشف شد که استفاده از نیروی برق آنقدر پیش رفته بود که می توانستند از آن برای تجزیه آب استفاده کنند .اما در زمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) استفاده از نیروی برق در حدود همان استفاده از کهر با و کاه بود که جنبه سرگرمی و بازی را داشت و قطعه ای از کهربار را به یک پارچه پشمی می مالیدند و به کاه نزدیک می کردند و کهربا پرهای کاه را جذب می نمود .آیا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) برای جداکردن هیدروژن از آب بوسیله ای پی برده بودند که هنوز دانشمندان از آن بی اطلاعی هستند ؟ و آنها توانسته بودند با وسیله ای غیر از جریان برق ، هیدروژن را از آب جدا کنند ؟از روزی که کاواندیش برای اولین بار موفق شد که هیدروژن را بدست بیاورد تا امروز وسیله جدا کردن هیدروژن از آب غیر از جریان برق نبوده است و تا کنون دانشمندان نتوانسته اند که جز باین وسیله هیدروژن را از آب جدا نمایند . در چند سال اخیر که بر اثر آلودگی فضای زمین بخصوص در امریکا که خیلی احتیاج به انرژی دارد این فکر بوجود آمده که از هیدروژن استفاده نمایند مسئله بکار بردن روشی غیر از استفاده از برق برای تجزیه آب مطرح می باشد ، اما هنوز وارد مرحله تحقیق نشده است .بنابراین امام محمد باقر (علیه السلام) یا پسرش حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) که بوجود هیدروژن پی بردند از جریان برق استفاده کردند تا بدان وسیله آب را تجزیه کنند یا با روشی که هنوز بر دانشمندان معلوم نشده است توانستند هیدروژن خالص بدست بیاورند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) یا پدرش با فلسفه نمی توانستند بوجود هیدروژن پی ببرند . اگر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از طرز تجزیه آب برای بدست آوردن هیدروژن آگاه بوده و از ابراز آن خودداری کرده باید تصدیق کرد که کاری صواب کرده است زیرا می بینیم که جدا کردن هیدروژن از آب بجای اینکه کمک به بهبود وضع زندگی بشر نماید سبب اختراع بمب هیدروژنی شده و این سلاح چون اجل معلق بالای سر نوع بشر میباشد و هر لحظه ممکن است سقوط کند و منفجر شود و نوع بشر را نابود نماید و اگر هیدروژن کشف نمیشد بهتر از این بود که این بلای معلق برای نوع بشر بوجود بیاید .

نظرامام صادق(علیه السلام)راجع به زلزله
( وقتی در اوضاع دنیا بی نظمی می بینید و مشاهده می کنید که ناگهان طوفان میشود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید این ها را دلیل بر بی نظمی جهان ندانید و آگاه باشید که هر یک از این وقایع غیر منتظره از یک یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر اطاعت می نماید و بر اثر آن قواعد ثابت است که این وقایع روی میدهد ).امروز دانشمندان فیزیکی ( یعنی علمائی که فقط از قواعد ریاضی پیروی می کنند و غیر از آن قواعد را علم نمی دانند ) همین عقیده را دارند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از این لحاظ با دوازده قرن و نیم حق تقدم به شایستگی درخور احترام است . علمای فیزیکی و زمین شناس می گویند که طوفان و زلزله و آتشفشانی کوه یک واقعه غیر عادی نیست بلکه مطیع قوانین طبیعت است و زلزله از این جهت در نظر ما غیر عادی جلوه می نماید که از قانون آن اطلاع نداریم .در طول هزارها سال یکی از وقایع غیر منتظره در نظر نوع بشر تغییر هوا بود و آن را ناشی از بی نظمی جهان میدانست و فکر می کرد که نبایستی در وسط تابستان هوا یک مرتبه سرد شود .
ولی امروز تغییر هوا در نظر نوع بشر غیر منتظره و ناشی از بی نظمی جهان نیست چون به قانون علمی تغییر هوا پی برده اگر چه هنوز نتوانسته بطور دقیق آن قانون را بفهمد معهذا می تواند ( بخصوص از وقتی که ماهواره ها اطراف کره زمین می گردند ) تغییر هوا را پیش بینی نماید .وقوع زلزله و آتشفشان هم مثل تغییر هوا می باشد و روزی که انسان از قوانین آن دو اطلاع حاصل کرد می تواند پیش بینی کند که زلزله در کجا و چه موقع حادث میشود و کدام کوه در چه موقع آتشفشانی می نماید .حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)به شاگردان خود گفت : آنچه بنظر مردم ناشی از بی نظمی جهان جلوه می نماید مطیع یک یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر است . ثابت و غیر قابل تغییر بودن قواعد جهان مودر تایید تمام فیلسوفان متأله می باشد .آنها می گویند که تمام تغییراتی که به چشم نوع بشر میرسد فقط از دریچه دیدار و عقل اوست و از لحاظ خداوند هیچ چیز در جهان تغییر نمی کند برای این که خداوند دانای مطلق است و هر قانونی که ایجاد کرده ابدی می باشد .
بنا بر نظریه فیلسوفان خداشناس تغیبراتی که در قوانین نشری بوجود می آید ناشی از جهل انسان است .آدمی چون نمی تواند پیش بینی کند که پنجاه سال دیگر وضع اجتماعی ( یا انفرادی ) او چه خواهد شد قوانین را فقط برای زمان حال وضع می نماید و پنجاه سال دیگر که وضع انفرادی و اجتماعی بشر تغییر کرد قوانین را تغییر میدهد . ولی خداوند تمام قوانین هستی را در یک لحظه و برای همیشه وضع کرده زیرا چون دانا می باشد هر نوع تحول را که تا پایان هستی ( که پایان ندارد ) بوقوع بپیوندد پیش بینی کرده و بر همین قیاس تمام پیغمبران را که برگزیده پیش بینی نموده و در آغاز میدانسته که در هر دوره باقتضای آن زمان کدام یک از پیغمبران را بفرست نه فقط فیلسوفان خداشناس عقیده دارند که قوانین جهان را ثابت می دانند
نظریه امام صادق علیه السلام در باره نور